کفش باز
یکی از کتاب های خوبی که تا امروز مطالعه کردهام، کتاب «کفش باز» (Shoe Dog) نوشته «فیل نایت» (Phil Knight) بنیانگذار نایکی (Nike) است. من نسخه الکترونیک این کتاب با ترجمه «شورش بشیری» از «انشارات میلکان» رو مطالعه کردم. این کتاب خاطرات بنیانگذار نایکی است که چگونه و از کجا شروع کرد و چالش هایی که در مسیر با آنها مواجه شده است را به زیبایی بیان می کند.
کتاب به قدری برای من جذاب بود که در کمتر از یک هفته کتاب را تمام کردم! (از کتاب قبلی هنوز 70 صفحه باقی مانده!) متن کتاب روان است و اتفاقات و تجربیاتی که در طول کتاب آمده است بسیار جذاب هستند. از طرفی کتاب برای من در دسته کتاب های انگیزشی و مفید و کاربردی قرار می گیرد.
جنگ و درد و بدبختی آنچنان دنیا را فرا گرفته بود و کار و مشغلهی روزانه آنقدر طاقتفرسا و اغلب ناعادلانه بود که این فکر در ذهن من رسوخ کرد: تنها راه حل آن است که رویایی شگفتانگیز و بسیار دور از ذهن برای خودم بیابم که با ارزش و سرگرم کننده و مناسب من باشد و بعد با عزم و ارادهی راسخِ یک وزرشکار حرفهای آن را تعقیب کنم. بخواهید یا نخواهید، زندگی بازی است. هر کس این حقیقت را نفی کند و هر کس که نخواهد در این بازی شرکت داشته باشد، ناگزیر از دور خارج می شود.
فصل پایانی کتاب حس عجیبی داشت! پایانی دراماتیک شاید! اما فصل پایانی کتاب به سان آخرین قطعه یک پازل، حس عجیبی ایجاد کرد! توصیفش سخت است! اینکه سرنوشت شخصیت ها چه شد! اینکه تعدادی از آن ها رفتند، تعدادی زنده اند و تعدادی در حال حاضر دیگر زنده نیستند! باعث شد تعجب کنم، غمگین شوم و یا بغض کنم!
بعد از اینکه کتاب تموم شد، رفتم سراغ گوگل و جستجوی نامها و شخصیتهای کتاب! وقتی اولین نفر (Phil Knight) رو دیدم، جا خوردم! باورم نمی شد که داستان کتاب واقعی هست و شخصیت های اون واقعی هستند! (حس متناقضی داشتم! از ابتدا می دونستم که این کتاب واقعی هست و خاطرات یک نفر رو بازگو می کنه، اما بعد از دیدن عکس های شخصیت ها، حس کسی رو داشتم که جا خورده از اینکه می بینه که شخصیت های داستان وجود خارجی دارند!)